ماه من

لالا

  سلام عزیزم !   این چند روزه خیلی عسل شدی بینی و موها و دست و پاتو یاد گرفتی تا از دهن یکی واژه بای بای در بیاد تو بای بای میکنی ونمیدونی چقدر بای بای تو با اون دستای سفید کوچولوت قشنگه   تازه هروقت خیلی خوابت میاد یا هر وقت بهت میگیم لالا کن خودت سرتو میذاری رو بالشت   خیلی کارات نازه مگه نه ؟!   اینم  عکس وقتی که سرتو به نشونه لالا میذاری رو بالش     قربونت برم عسلم        ...
27 بهمن 1389

روز عشق

  سلام عشقم !   این اولین باریه که تو توی روز عشق هستی و این اولین باریه که توی این روز من و بابا با داشتن تو معنی واقعی عشقو میفهمیم     خدایا ازت ممنونم که بهترین عشق دنیارو به ما هدیه کردی   و ازتو دخترم به خاطر بودن شیرینت به خاطر اینکه تو خود عشقی   روز عشق مبارک !!!   کسی که همیشه عاشقته مامان !     ...
25 بهمن 1389

یک روز برفی

  سلام دختر گلم !   این چندمین باریه که تو برفو میبینی اما هیچوقت تو برف عکس ننداختی امروز مامان بزرگ از ما توی برف یه عکس قشنگ انداخت عکسو واست میذارم تا ببینی تو برفم قشنگی     سفید برفیه من وقتی برف میاد مثل آدم برفی میشی   آدم برفیه ناز من عاشقم !     ...
24 بهمن 1389

میوه خورون

  سلام خوشگل مامان !   دیروز مامان موهاتو برای بار دوم کوتاه کرد ... قیافه ت شیطونتر شده ! ولی خوشگلترم شدی   از میوه خوردنت بگم که میوه سرد اصلا دوست نداری و اینکه حتما باید خودت میوه رو تو دستای کوچیکت بگیری و بخوری البته بیشتر میریزی رو خودت تا بخوری   هر روز از وقتی از خواب بیدار میشی توی خونه مون بمب منفجر میشه از هرچیزی واسه ریخت و پاش استفاده میکنی حتی آشغال میوه !!!     واین هم آنیتا پس از مراسم میوه خورون   اصلا نگران نباش مامان همه رو تمیز میکنه     ...
24 بهمن 1389

هشتمین دندون

  سلام گل من !   در اومدن هشتمین دندونت مبارک این دندونت خیلی سخت در اومد و تو خیلی اذیت شدی خیلی هم اذیت کردی !!! البته هنوزم مثل بقیه روزا نشدی چون تازه نوک دندونت اومده بیرون و تا کامل بالا بیاد طول میکشه   این چند روزه خیلی غرغرو و گریه وو شدی اما اشکال نداره ... این نیز بگذرد عزیزم   عوضش الان یه دندون بیشتر داری واسه گاز گرفتن   قربون دندونای کوچولوت بره مامان         ...
24 بهمن 1389

مهمونای ما

  سلام عشق من !   امروز دوتا مهمون ناز با مامانای خوبشون اومدن خونه ما به تو و اونا خیلی خوش گذشت به ما هم همینطور   بعضی وقتا به هم نگاه میکردید و یه صداهای در میاوردین انگار دارین با هم حرف میزنین بعضی وقتا هم به هم میخندیدن یا واسه اسباب بازیای همدیگه ذوق میکردین اما تا یکدوم از دوستات جیغ میزدن تو میومدی بغل من !!!   اینم عکس دوستات مثل خودت نازن     اینجا داشتین بستنی میخوردین !!! نازی آریانا خوشگله نازی آرتین تپلی     ...
24 بهمن 1389

تاب بازی

  سلام ملوسک من ! این چند روز که بابا بزرگ برات تاب وصل کرده روزی چند بار سوارش میشیو  هیجان زده میشی ... نمیدونم راجع بهش چی فکر میکنی شاید چون خودت تنهایی توش میشینی و تو هوا معلقی خوشت میاد !       واسه من خوشحالی  تو از همه چیز لذت بخشتره عزیزم   همیشه خوشحال باشی عسلم       ...
24 بهمن 1389

کاکائو

  سلام نفس مامان ! چند روز پیش که مامان سرش به کارای خونه گرم بود تو رفته بودی سر ظرف شکلاتا و تا من برسم ترتیب چندتاشونو داده بودی کلا کاکائو دوست داری مثل بابایی !!! خلاصه گذاشتم تا میتونی کاکائوتو با لذت بخوری به همه لباستو فرشو دستو صورتت بمالی     امیدوارم  حالشو برده باشی     ...
21 بهمن 1389

12 ماهگی

  سلام قشنگم ! باورم نمیشه پارسال اینموقع خیلی استرس داشتم دیگه تو توی شکمم بزرگ شده بودیو هر بار تکون میخوردی نفسم بند میامد پارسال اینموقع خیلی منتظرت بودم .... اما الان تو اینجایی ! خیلی شیرینتر از اونی هستی که انتظارشو داشتم و حالا دیگه واسه خودت خانومی شدی     عزیزم ۱۲ ماهگی خوبی داشته باشی     ...
12 بهمن 1389

بلندشدن

  سلام جیگرم ! امروز که توی تختت خوابیده بودی من داشتم توی آشپزخونه کار میکردم و نفهمیدم کی از خواب بیدار شدی وقتی اومدم بهت سر بزنم دیدم خودت تنهای بلند شدی و به تختت ایستادی خیلی هم خوشحال بودی منم خوشحالم که دیگه خودت تنهای بلند میشی و وامیستی     دوستت دارم عسلم     ...
10 بهمن 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد